139 روزگی گل پسرم

یوهووووووووووووووووووووووووووووووووو..

 امیر علی جونم امروز اولین غلت رو زدی...من گذاشته بودمت رو تشک رو مین..رفتم لباستو بیارم اومدم دیدم دمر شدی

آ قربونش بشم.. کلی جیغ ویغ کردم و قربون صدقت رفتم ..تو هم میخندیدی و گاهی نگام میکردی و سرتو پایین مینداختی..قربون فروتنی و تواضعت بشمممممممممم منننننننن..بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووسسسسسسس

دیروز با بابایی برا تخت پارک خریدیم ..اونقد خوشمله..وقتی توش میخابی مثل پادشاها میشی بس که لم میدی و دست و پاتو گله گشاد باز میکنی

اونقد ذوق زده و خوشحالم بابایی هم همینطوره..آخه ما هی نگران بودیم مبادا از رو ننو غلت بخوری و بیوفتی خدا نکرده..حتی شبا یهو از خواب میپریدم فکر میکردیم افتادی..

ولی وقتی دیشب تو تخت پارکت راحت خوابیدی خیالمون راحت شد..انگار رو ابرا بودیم

عزیزم نور چشمم..یه چیز رو میدونی..پدر مادر وقتی یه چیز برا بچشون میگیرن که باعث شادی و آرامش بچشون میشه بیشتر از بچشون خوشحال و ذوق زده میشن..حالا من ازت یه خواهش دارم..یه قول مامان پسری..به من قول بده وقتی بزرگتر شدی و از من و بابایی درخواستی داشتی و ما نتونستیم بر آورده اش کنیم مارو مواخذه نکن چون شرمنده میشیم که بچمون چیزی خاسته و ما نتونستیم بگیریم و غصه میخوریم